پارت سوم

زمان ارسال : ۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

در حال نظاره صورتش به این فکر می‌‌کردم که چه می‌‌شد کنارش بودم و با دو دستم خفه‌‌اش می‌‌کردم. مادرم با چشمان قدرشناسی به مانی نگاه کرد:

ـ مرسی مانی جان. می‌‌دونستم رومو زمین نمی‌‌ندازی.

و شب من با خشم و کینه از مانی در حالی که همراه ما ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید